زندگينامه طلبه شهيد رضا ديواندري


 

 

 

 

 

زندگينامه طلبه شهيد رضا ديواندري

اولين روز از نخسنين ماه فصل رويش، شادي و شادابي، در سال ۱۳۴۵ مولودي پاک در خانواده‌اي متدين پا به عرصة وجود نهاد که نامش را «رضا» نهادند. نسيم ايام اوراق عمر اين طفل ذي‌قيمت را ورق زد تا در جويبار زلال دانش جاري‌اش ساخت. مدرسة «ابن‌يمين» و «سيزدة آبان» در نگار ضميرشان حضور سبز او را جاودانه ساختند… تحصيل را تا پايان مقطع متوسطه با موفقيت پشت سر نهاد و از دبيرستان امام صادق –عليه السلام- قم، مدرک تحصيلي ديپلم را اخذ نمود. تحيصيلات حوزوي‌اش در مدرسة علميه «بعثت» دنبال شد. وي پنج سال از حساس ترين ايام عمرش را در آنجا به تهذيب و تعليم گذراند تا از قِبَل کاشت بذر جهد و اخلاص، ميوة پاکي و آرامش برداشت کند. شهيد، مرد کار و تلاش بود. از هدر دادن عمر، اين گنجينة جبران ناشدني واهمه داشت. او بر سفرة روشن قرآن نور خورده بود و آرامش پاشيده بود. او در سايه‌سار زلال دعاي کميل، مناجات را فهميده بود و استغفار را زمزمه کرده بود. او توانسته بود در بعد ظاهري نيز مقام اوّل حفظ قرآن را در مقطعي و دعاي کميل را در زماني ديگر تجربه کند. او از دل عمر کوتاه خود دفينة پر بهاي کفّ نفس را هويدا ساخته بود؛ به راستي لگام زدن بر نفس سرکش را چه کساني و چگونه مي‌توانند؟ او از عيب گريزان بود. مرد قامت بلند نماز بود. شهد ايمان در کام جانش مزّه کرده بود و براي مردم ميهن خود، براي امنيت و آرامششان، عرق ريختن را سعادتي مي دانست. او چند نوبت در ميدان دفاع حضور يافت. از سال ۱۳۶۱ تا سال ۱۳۶۵ اوراق زندگي‌اش عطر جبهه‌ها را به خود گرفته بود. در لشکر ۹۲ زرهي، تخريب تيپ امام رضا –عليه السلام-، تخريب لشکر ۵ نصر لحظه‌هاي سبز حضورش استشمام کردني است. او در نهايت در حين گشودن معبري براي کبوتران پرواز، معبر عروج را در پيش راه خود گشوده ديد و با تير خصم از قفس تن پريد؛ چهارم ديماه سال ۱۳۶۵ شلمچه، آخرين وداع را با او زمزمه کرد. «روحش شاد و راهش پر رهرو باد»

گزارش تخلف
بعدی